وبلاگی با موضوعات متفاوت

مهر خوبان

دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست

طبقه بندی موضوعی

کلبه کوچک

شنبه, ۱۳ تیر ۱۳۹۴، ۱۱:۵۷ ق.ظ

تنها بازمانده یک کشتی شکسته را جریان آب به یک جزیره دورافتاده برد.  او با بیقراری به درگاه خداوند دعا می‌کرد تا او را نجات بخشد، او ساعتها به اقیانوس چشم می‌دوخت، تا شاید نشانی از کمک بیابد اما هیچ چیز به چشم نمی‌آمد....

آخر ناامید شد و تصمیم گرفت که کلبه ای کوچک خارج از کلک(قایق) بسازد تا از خود و وسایل اندکش را بهتر محافظت نماید، روزی پس از آن­که از جست­وجوی غذا بازگشت، خانه کوچکش را در آتش یافت، دود به آسمان رفته بود، بدترین چیز ممکن رخ داده بود، او عصبانی و اندوهگین فریاد زد   «خدایا چگونه توانستی با من چنین کنی؟»

صبح روز بعد او با صدای یک کشتی که به جزیره نزدیک می‌شد از خواب برخاست، آن کشتی می‌آمد تا او را نجات دهد.

مرد از نجات دهندگانش پرسید: «چطور متوجه شدید که من اینجا هستم؟»

آنها در جواب گفتند: «ما علامت دودی را که فرستادی، دیدیم!»

آسان می‌توان دلسرد شد هنگامی که بنظر می‌رسد کارها به خوبی پیش نمی‌روند؛ اما نباید امیدمان را از دست دهیم زیرا خدا در کار زندگی ماست، حتی در میان درد و رنج.

دفعه آینده که کلبه شما در حال سوختن است به یاد آورید که آن شاید علامتی باشد برای فراخواندن رحمت خداوند.

برای تمام چیزهای منفی که ما بخود می‌گوییم، خداوند در قرآن پاسخ مثبتی دارد:

«چه بسا چیزهایی برایتان ناخوشایند باشد ولی خیر شما در آن است وچیزهایی را نیک می پندارید ولی شرّ شما در آن است.»

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۰۴/۱۳
وبلاگی با موضوعات متفاوت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی