وبلاگی با موضوعات متفاوت

مهر خوبان

دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست

طبقه بندی موضوعی

این آتیشو خاموش کن!

جمعه, ۲۸ اسفند ۱۳۹۴، ۰۷:۴۷ ب.ظ

حکایتی از حجت الاسلام هاشمی نژاد:
(قبل از انقلاب) پیرمردی داشتیم از تهران میامد مشهد،یک خانه خریده بود و ماه های رجب و شعبان و رمضان رو میامد مشهد.خیلی آدم خوب و با صفایی بود...
امر به معروف و نهی از منکر رو ترک نمی کرد.یک روز داشتیم می رفتیم حرم، زنی با شوهرش دوروبر حرم امام رضا(ع) قدم می زدند.زن خیلی بد حجاب بود.
من به ایشون گفتم که حاج آقا می خواهید بروید سراغ این بنده خدا؟ ایشون فرمودند بله.
این مرد صالح رفت جلو و گفت سلام علیکم، با قول لین، اون مرد هم برگشت و گفت سلام علیکم.
گفت پسرم اگر ببینی زنت آتش گرفته، داره تو آتیش می سوزه چکار می کنی؟
گفت حاج آقا آتیش رو خاموش می کنم.
این بزرگوار خیلی رقیق القلب بود، یک مرتبه اشک چشماش سرازیر شد روی محاسنش و گفت به این امام رضا، این زنت که دوستش داری داره تو آتیش جهنم می سوزه. این آتیش و خاموش کن.
آن مردی که من فکر نمی کردم دلش نرم بشه دیدم چشم هاش پر اشک شد، زن هم منقلب شد


منبع :  ruze1.blog.ir

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۱۲/۲۸
وبلاگی با موضوعات متفاوت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی