تنها بازمانده یک کشتی شکسته را جریان آب به یک جزیره دورافتاده برد. او با بیقراری به درگاه خداوند دعا میکرد تا او را نجات بخشد، او ساعتها به اقیانوس چشم میدوخت، تا شاید نشانی از کمک بیابد اما هیچ چیز به چشم نمیآمد....
تنها بازمانده یک کشتی شکسته را جریان آب به یک جزیره دورافتاده برد. او با بیقراری به درگاه خداوند دعا میکرد تا او را نجات بخشد، او ساعتها به اقیانوس چشم میدوخت، تا شاید نشانی از کمک بیابد اما هیچ چیز به چشم نمیآمد....
قهرمان افسانه
ای تنیس ویمبلدون «آرتور اشی» به خاطر خون آلوده ای که درجریان یک عمل جراحی درسال
1983دریافت کرد، به بیماری ایدز مبتلا شد و در بسترمرگ افتاد.
او ازسراسر دنیا نامه هایی از طرفدارانش دریافت کرد.
یکی از طرفدارانش نوشته بود: چرا خدا تو را برای چنین بیماری دردناکی
انتخاب کرد؟
کوهنوردی میخواست به قلهای بلندی صعود کند. پس از سالها تمرین و آمادگی، سفرش را آغاز کرد. به صعودش ادامه داد تا این که هوا کاملاً تاریک شد.
یکی از روزها، پادشاه سه وزیرش را فراخواند و از آنها درخواست کرد کار عجیبی انجام دهند :
از هر وزیر خواست تا کیسه ای برداشته و به باغ قصر برود و اینکه این کیسه ها را برای پادشاه با میوه ها و محصولات تازه پر کنند